بازگشت حکمتیار و پیامدهای توافقنامه صلح

ساخت وبلاگ

 بازگشت حکمتیار و پیامدهای توافق­نامه صلح

 

مطلب ذیل در مجله سیاسی-راهبردی بصائر به چاپ رسیده استImage result for hekmatyar return to afghanistan

گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی افغانستان بعد از حدود دو دهه زندگی پنهانی در 14 اردیبهشت 1396 وارد کابل گردید و پس از برگزاری مراسم استقبال رسمی با  اشرف غنی، رئیس جمهور کشور ملاقات نمود. هدف نوشتار حاضر معرفی حکمتیار و پیشینه اقدامات او، نحوه بازگشت او به افغانستان، تبیین اهداف و پیامدهای توافق­نامه صلح  میان دولت و وی می باشد.

1-معرفی گلبدین حکمتیار و پیشینه اقداماتش

گلبدین حکمتیار، نخست­وزیر سابق افغانستان، در سال 1326 ش. در ولایت قندز در یک قبیله پشتون به دنیا آمد. وی در سال 1349 نهضت جوانان مسلمان را بنا نهاد. حکمتیار از سال 1349 تا سال 1351، در دانشکده مهندسی دانشگاه کابل مشغول به تحصیل بود اما قبل از تکمیل تحصیلاتش به دلیل فعالیت­های سیاسی از آنجا اخراج گردید. حکمتیار با کودتای محمد داودخان در سال 1352 علیه ظاهرشاه و تبدیل نظام سلطنتی به جمهوری در کشور، به پاکستان گریخت. او در سال 1350 به حزب جمعیت اسلامی افغانستان به رهبری برهان­الدین ربانی پیوست، اما به دلیل تمایل به درگیری­های مسلحانه، سرانجام در سال 1354 از این حزب جدا شد و حزب اسلامی خودش را بنا نهاد که طرفدران زیادی را به ویژه در مناطق پشتون­نشین کشور به دست آورد. حکمتیار پس از کودتای حزب دموکراتیک خلق در اردیبهشت ۱۳۵۷ و کشته شدن داوودخان، با کمک حکومت پاکستان حملات چریکی را علیه حزب دموکراتیک خلق آغاز کرد. تشدید تنش­ها میان دولت سوسیالیستی حاکم بر افغانستان با مجاهدین در زمینه اجرای قوانین، موجب تزلزل حزب حاکم را فراهم آورد  و در نتیجه درخواست حزب دموکراتیک خلق از شوروی، نیروهای ارتش سرخ جهت حمایت از دولت چپ­گرای حاکم به افغانستان گسیل داده شدند. ورود نظامی شوروی زمینه تحریک فزاینده مجاهدین را فراهم ساخت. در این میان، حکمتیار توانست با جلب حمایت­های گسترده امریکا و پاکستان، به یکی از بزرگترین گروه­های نظامی ضدرژیم حاکم تبدیل شود.

حکمتیار در سال ۱۳۷۱ و پس از پیروزی مجاهدین بر دولت سوسیالیستی حاکم، وارد کابل شد اما به دلیل اختلاف با دولت مجاهدین و شخص برهان­الدین ربانی و احمدشاه مسعود، نیروهایش را در جنوب کابل مستقر کرد و به جنگ مسلحانه با دولت مجاهدین اقدام نمود. در طی جنگ داخلی افغانستان (1371-1375)، هزاران نفر غیر نظامی کشته شدند و در این بین، حزب اسلامی حکمتیار با هدف قراردادن عمدی مناطق غیرنظامی و راکت باران­های متعدد، مسئول بسیاری از این کشتارها بود(Alizada,2017) چراکه میخواست از طریق این حملات و تضعیف دولت ربانی، نشان دهد که ربانی و مسعود قادر به تأمین امنیت شهروندان نیستند. حکمتیار در سال ۱۳۷۴ پس از معامله با ربانی، به کابل رفت و در سال ۱۳۷۵ به عنوان نخست‌وزیر دولت اسلامی افغانستان معرفی شد.

پس از اینکه سازمان اطلاعات پاکستان از به قدرت رسیدن یک دولت پشتون در کابل به رهبری حکمتیار مأیوس شد، با چرخش به سمت پشتون­های تندرو طالبان، به حمایت از این گروه پرداخت. بعد از اشغال کابل توسط طالبان از افغانستان خارج شد. در سال ۱۳۸۱ و بعد از سقوط حکومت طالبان و تشکیل حکومت موقت در افغانستان به رهبری حامد کرزی، حکمتیار از حکومت موقت و حمله نظامی امریکا به کشورش انتقاد ‌کرد و پس از رفتن به پاکستان، علیه نیروهای خارجی و دولت کرزی مبارزه نظامی را از سرگرفت.

2- توافق­نامه صلح میان حکمتیار و دولت وحدت ملی

با گذشت چندین سال از سقوط حکومت طالبان در افغانستان، حکمتیار از پذیرش دولت کرزی امتناع ورزید و در کنار طالبان و شبکه حقانی به سه اپوزیسیون کلیدی دولت افغانستان تبدیل شده بود. با کاهش اهمیت و جایگاه حکمتیار نزد پاکستان در مقایسه با طالبان و شبکه حقانی، کاهش جذابیت ایدئولوژی حزب اسلامی در تهییج و بسیج طرفداران در مقایسه با سایر گروه­های تندروی افغانستان (طالبان، شبکه حقانی، داعش) و هم چنین انشعاب­های متعدد در حزب اسلامی و فعالیت سیاسی تعدادی از اعضای حزب به شکل حمایت از نامزدی کرزای و عبدالله عبدالله در انتخابات ریاست جمهوری در سال­های 2009 و 2014، حکمتیار دچار مشکل و انزوای سیاسی بیش از پیش گردید. به دلیل وجود یک چنین شرایطی، حکمتیار تصمیم گرفت پس از مذاکره با دولت وحدت ملی، توافقنامه صلح را در مهر 1395 با دولت امضا کند.

بر اساس مفاد توافق­نامه صلح میان حکمتیار و دولت، حکمتیار مورد عفو قرار گرفت. قرار شد زندانیان سیاسی حزب اسلامی نیز آزاد شوند و حزب متعهد گردید به قانون اساسی کشور وفادار بماند و از گروه­های تندور فاصله بگیرد و علیه حکومت مرکزی نیز اقدامی ننماید. همچنین تحریم­های شورای امنیت سازمان­ملل علیه حکمتیار که به اتهام حملات خمپاره­ای علیه کابل و نقض حقوق­بشر طی سال­های 1371 تا 1375 علیه وی صادر شده بود، با درخواست دولت کابل، در دی ماه 1395 مرتفع گردید(Alizada,2017)  تا به این ترتیب، راه برای بازگشت وی به کشور هموار شود.

3- بازگشت حکمتیار به افغانستان

حکمتیار پس از گذشت چند ماه از امضای توافقنامه صلح با دولت، برای نخستین­بار در ۹ اردیبهشت 1396 در ولایت لغمان در شرق افغانستان، در انظار عمومی ظاهر شد. حکمتیار در طی اولین سخنرانی خود از همه افغانها از جمله طالبان خواست تا به روند صلح بپوندند و با فراموش کردن گذشته، برای صلح پایدار دست برادری به هم بدهند. او خطاب به طالبان گفت: "دیگر قربانی غرور و جهالت نشوید، زیرا جنگ شما مشروعیت ندارد لذا سلاح‌های خود را به زمین بگذارید و به صلح بپیوندید. در گذشته جهاد یک فریضه بود، حالا صلح یک فریضه و یک آرمان پاک است."( مهر،1396) وی همچنین تأکید کرد: "زمانی که ما جهاد را شروع کرده بودیم، طالبان وجود نداشت، پیام من به شما این است که این جنگ، نتیجه­ای جز کشتار افغان­ها و ویرانی خانه هایشان  ندارد.  اگر از جنگ دست بکشید دوست من هستید، ولی اگر برضد اسلام بجنگید دشمن من خواهید بود".(خبرگزاری مهر،1396)

سرانجام حکمتیار پنج روز پس از اولین سخنرانی، در 14 اردیبهشت 1396 و پس از حدود 21 سال وارد کابل شد. او در کاخ ریاست‌جمهوری اعلام کرد: "از طالبان می‌خواهم تا مرا به عنوان برادر خود برگزینند. من برای تمام مطالبات مشروع شما مبارزه خواهم کرد. ما اول جنگ را متوقف می‌کنیم و سپس به نیروهای خارجی می‌گوییم که نیاز به حضور شما در افغانستان نیست".( فارس، ۱۳۹۶)حکمتیار همچنین از مقام ‌های دولتی و رهبران جهادی خواست که طالبان را برادران خطاب کنند و تصریح کرد که در میان آنها خوب و بد وجود دارد. اظهارات حکمتیار در ارگ ریاست جمهوری در مورد موضع و نگاه او نسبت به طالبان، متفاوت از آن چیزی بود که در لغمان بیان شد.

4- ارزیابی اهداف امضای توافق­نامه صلح

در زمینه ارزیابی اهداف امضای توافق­نامه صلح میتوان این موضوع را در دو شکل اهداف دولت و اهداف حکمتیار تحلیل نمود.

1-4. اهداف دولت از امضای توافق­نامه صلح

دولت وحدت ملی از پیگیری روند مصالحه با حزب اسلامی حکمتیار اهدافی را پیگیری می­کند که از جمله آن­ها می توان به این موارد اشاره کرد:

-دولت بر این باور است که در پی امضای توافق با حزب اسلامی و پذیرش قانون اساسی و اجتناب از خشونت از جانب این حزب، حداقل یکی از طرف­های درگیر در جنگ داخلی افغانستان، خلع سلاح شده و از قالب دشمن خارج شده است. هر چند قدرت و اهمیت حزب اسلامی در مقایسه با توانمندی­های طالبان بسیار ناچیز است، اما زمانی که به اقدامات حزب اسلامی تا قبل از امضای توافق توجه داشته باشیم، می توانیم ابعاد اهمیت این توافق را بیشتر درک کنیم.

-هدف دیگر دولت از امضای توافق­نامه صلح با حکمتیار، ایجاد الگویی برای مصالحه با دیگر گروه‌های مخالف مسلح به ویژه گروه طالبان پشتون­تبار است. اشرف غنی در این خصوص اظهار داشت: "من از گروه‌های مسلح مخالف حکومت می‌خواهم که از حزب اسلامی درس گرفته و به روند صلح بپیوندند".(مهر، 1396)

-دیگر هدف دولت از امضای این توافق، تأکید مقامات حکومت بر اقدامات مثبت صورت گرفته توسط دولت در زمینه ایجاد صلح می­باشد؛ چنانکه اشرف غنی اظهار داشت: "ما به ملت افغانستان تعهد داده بودیم که زمینه‌ تحقق صلح را فراهم می‌کنیم. با امضای این توافق،گام بسیار بزرگی در این راستا برداشته شد". (مهر، 1396) اشرف غنی علاوه بر اقناع سطح داخلی درخصوص اقدامات مثبت برای پیگری صلح، می­تواند امضای این توافق را به عنوان دستاورد دیپلماتیک به کشورهای خارجی که از دولت وی در جهت برقراری صلح و امنیت، حمایت مالی و نظامی می­نمایند نیز عرضه نماید.

- اشرف غنی که در مقایسه با کرزی، تلاش می­کند تا حدودی حساسیت­های پاکستان را در خصوص روابط کابل با دهلی مدنظر قرار دهد، می­تواند از طریق توافقنامه صلح و کسب رضایت پاکستان به سبب حضور رسمی حکمتیار در عرصه قدرت کشور و احتمال تلاش وی به حداقل رساندن حضور هند در افغانستان، از اسلام­آباد بخواهد طالبان را به مذاکره با دولت بیشتر ترغیب نماید.

2-4. اهداف حکمتیار از امضای توافق­نامه صلح

علاوه بردولت، حکمتیار نیز از امضای توافق­نامه اهدافی را مدنظر دارد از جمله: بررسی پیشینه اقدامات حکمتیار در مشارکت در جنگ علیه نیروهای شوروی و جنگ علیه حکومت مجاهدین، همواره تلاش وی جهت کسب قدرت را نشان می­دهد. حکمتیار پس از ظهور طالبان در افغانستان و سال­های ریاست جمهوری کرزای و اشرف غنی نیز تلاش کرد از طریق مبارزه، سهمی از قدرت را کسب کند اما به دلیل کاهش وزن ایدئولوژیک حزب میان تندروهای افغان به سبب ظهور ایدئولوژی­های رادیکال جذابتر درگروه­هایی نظیر طالبان و بعدها داعش، تقلیل تعداد جنگجویان حزب اسلامی، کاهش جدی حمایت­های سیاسی و نظامی و مالی پاکستان از حزب اسلامی برخلاف دوران پیش از ظهور طالبان و همچنین عدم برخورداری از منابع مالی در مقایسه با سایر گروه­های رادیکال افغانستان و ...، تصمیم گرفت با پیگیری مذاکرات، به هدف دیرنه­اش یعنی کسب قدرت نزدیک شود.

5- ارزیابی توافق­نامه صلح و پیامدهای آن

اهداف دولت و حکمتیار از امضای توافق صلح هرچه باشد، امضای این توافق پیامدهایی درپی خواهد داشت که در ذیل به تبیین و تحلیل آن­ها می­پردازیم.

–همانگونه که ذکر شد صرف امضای توافق­نامه صلح میان یک گروه مسلح درگیر در جنگ داخلی و دولت، امری مثبت تلقی می­شود. با توجه به فراگیر شدن اقدامات طالبان در کشور و گسترش عملیات تروریستی آن­ها، هم­چنین حضور طرفداران داعش در افغانستان و احتمال عضویت افراد تندرو در این گروه، خارج کردن اعضای حزب اسلامی از جایگاه دشمن دولت، می­تواند گامی رو به جلو در راستای تأمین صلح در افغانستان باشد. اما نکته مهم اینجاست که با توجه به قدرت نه چندان مهم و تأثیرگذار سیاسی، نظامی، مالی حزب اسلامی در مقایسه با طالبان و شبکه حقانی، داعش و همچنین نفوذ کاسته شده حکمتیار در میان عموم مردم به خصوص نسل جوان، نمی­توان از امضای این توافق، انتظار کاهش محسوس درگیری­ها در کشور را داشت.

-درست است که هم دولت اشرف غنی و هم حکمتیار، امضای توافق­نامه صلح را به عنوان الگویی برای طالبان معرفی می­کنند اما باید درنظر داشت که طالبان یک گروه یکدست نیستند و وجود انشعاباتی در آن می­تواند مشکلاتی را در این مسیر ایجاد کند. به عنوان مثال، در همان روزهای نخست امضای توافقنامه میان دولت و حکمتیار، ملا­منان نیازی، معاون و سخنگوی شاخه انشعابی طالبان (به رهبری ملا رسول که رهبری ملااختر منصور بر طالبان پس از مرگ ملاعمر را نپذیرفتند) اظهار داشت: "ما به دلیل مبهم بودن توافق صلح میان دولت افغانستان و حزب اسلامی از آن حمایت نکردیم. ما طرفدار صلحی هستیم که کشورهای بیگانه در آن دخالتی نداشته باشند".(مهر، 1395) حکمتیار نیز در همین رابطه، پس از ورود به افغانستان در اردیبهشت 1396، طی سخنرانی اظهار داشت: "طالبان امضای موافقتنامه صلح ما با دولت را محکوم کرده و آن را معادل "تسلیم شدن" ما به امریکا خوانده است، این در صورتی است که اولاً، من برای نجات مردم با دولت آشتی کرده است و تسلیم کسی نشده­ام. ثانیاً، طالبان بدانند که هم عامل آمدن آمریکایی­ها به افغانستان هستند و هم عامل ماندن آنها در کشور".(مهر، 1396) بنابراین در یک چنین فضایی، آنچه ایجاد الگو برای سایر گروه­های تندرو از جمله طالبان خوانده می­شود، حداقل در کوتاه­مدت، رویکردی خوش­بینانه به نظر می­رسد.

-حکمتیار در نخستین سخنرانی‌ خود در افغانستان پس از امضای توافق اظهار داشت کشور به یک حکومت مرکزی نیرومند نیاز دارد و حکومت‌داری سهامی کارایی ندارد. لذا از رهبران دولت وحدت ملی خواست تا اگر نمی­توانند در کنار یکدیگر کار کنند، یکی به نفع دیگری کنار برود. مشخص است که حکمتیار پشتون تبار با طرفداری از نظام ریاستی متمرکز[1]، می­تواند در انتخابات ریاست جمهوری سال 2019 در راستای منافع اشرف غنی مفید واقع شود اما این موضوع خوشایند تاجیک ها، هزاره ها و ازبکها نخواهد بود. چراکه نخبگان سیاسی پشتون، همواره طرفدار نظام ریاستی متمرکز هستند اما نخبگان غیرپشتون، خواهان نظام  پارلمانی و غیر متمرکز می­باشند.

-علاوه بر پیامدهای مذکور، می­توان نوعی پیامد منفی حقوق بشری نیز برای توافق صلح میان دولت و حکمتیار مطرح نمود. طبق اصول عدالت انتقالی، بایستی افرادی که موارد نقص حقوق بشر شده­اند، به دست عدالت سپرده شوند اما انعقاد پیمان صلح با حکمتیار که به سبب کشتار حداقل 1 هزار نفر و  زخمی شدن ۸  هزار نفر دیگر در جریان جنگ داخلی افغانستان به قصاب کابل معروف شدHauser, 2017)) و عفو او توسط حکومت، باعث تقویت فرهنگ مصونیت از مجازات می­شود.

 



[1] این در حالی است که تغییر نظام از ریاستی متمرکز به صدارتی نسبتا غیرمتمرکز از جمله اهداف توافقنامه تشکیل حکومت وحدت ملی در سال 2014 میان اشرف غنی و عبدالله عبدالله(رئیس اجرایی دولت) محسوب شده است


برچسب‌ها: حکمتیار, طالبان, مذاکرات صلح, اشرف غنی, عبدالله عبدالله ارزیابی استراتژی ترامپ در افغانستان...
ما را در سایت ارزیابی استراتژی ترامپ در افغانستان دنبال می کنید

برچسب : حکمتیار,پیامدهای,توافقنامه, نویسنده : zahramahmoodi85 بازدید : 280 تاريخ : جمعه 12 آبان 1396 ساعت: 13:26