روابط سه قدرت بزرگ در پروسه صلح افغانستان

ساخت وبلاگ

روابط سه قدرت بزرگ در پروسه صلح افغانستان


مطلب زیر برای موسسه ایران شرقی نوشته شده است

هفتمین دور از مذاکرات رسمی صلح میان امریکا و طالبان در شرایطی در قطر در حال برگزاری است که روسیه در اردیبهشت ماه 1398، میزبان دومین دور از مذکرات بین الافغانی مسکو بود. چین نیز در خرداد ماه 1398، میزبان برخی از شخصیت های طالبان از جمله ملابرادر، مذاکره کننده اصلی طالبان در گفتگوهای صلح با امریکا بود. در کنار این اقدامات، دو جلسه رسمی میان نمایندگان سه قدرت در خصوص موضوع صلح افغانستان در امریکا و روسیه برگزار شده است که حکایت از عزم آن ها برای همکاری در روند صلح افغانستان دارد. نوشتار حاضر به بررسی پیشینه حضور سه قدرت در پروسه مذکور، چرایی لزوم همکاری و روابط آن ها در پروسه صلح، و نتایج روابط روابط سه قدرت بزرگ در پروسه صلح افغانستان می پردازد
1-) پیشینه حضور امریکا، روسیه و چین در پروسه صلح افغانستان
1-1) امریکا

امریکا در زمان ریاست جمهوری باراک اوباما موجه شد که نمی تواند از طریق صرف افزایش نیروهای نظامی در افغانستان و پیش گرفتن راهبرد مبارزه و جنگ با طالبان، به اهداف اعلامی واشنگتن در قالب مبارزه با تروریسم و برقراری امنیت دست یابد، لذا رویکرد مذاکره طالبان نه به عنوان گروه تروریستی بلکه به عنوان گروه شورشی! در پیش گرفته شد. بعد از اینکه روند مذاکرات امریکا با طالبان در دوران اوباما با بن بست مواجه گردید، دولت ترامپ که در آغاز شعار مبارزه با طالبان و تضعیف این گروه را مطرح کرده بود، با گذشت زمان و درک واقعیت های عرصه سیاست و قدرت در افغانستان، تصمیم به از سرگیری روند صلح از طریق مذاکرات رسمی با طالبان گرفت. به این شکل، تاکنون شاهد برگزاری هفت دور از گفتگوهای رسمی صلح میان طالبان و ایالات متحده طی ماه های گذشته در امارات متحده عربی و قطر هستیم. خواسته های اصلی طالبان در طی این مذاکرات عبارت بودند از: ارائه جدول زمانی خروج نیروهای خارجی از افغانستان، حذف نام این گروه از لیست سیاه گروه های تروریستی سازمان ملل و آمريكا، ارائه تضمین توسط سازمان ملل و سازمان همکاری اسلامی جهت عملی شدن توافقات صلح، آزادی زندانیان طالبان از زندان. خواسته های امریکا در این مذاکرات عبارت بودند از: تضمین طالبان در خصوص اینکه از خاک افغانستان حمله یا تهدیدی علیه منافع آمريكا و متحدانش صورت نمی پذیرد، برگزاری مذاکره میان طالبان و دولت کابل، برقراری آتش بس میان دولت و طالبان در افغانستان. البته مذاکره طالبان با دولت همواره مورد مخالفت این گروه واقع شده است چرا که طالبان، دولت کابل را تحت عنوان عروسک خیمه شب بازی خطاب کرده که فاقد مشروعیت و وجهات قانونی است. ظاهراً در این هفت دور مذاکرات، طرفین در خصوص مبارزه با تروریسم و قطع رابطه طالبان با القاعده به تفاهم رسیده اند، به این شکل که افغانستان به عنوان پایگاهی جهت حملات ستیزه جویان علیه منافع امریکا و متحدانش مورد استفاده قرار نگیرد. گفته می شود در دور هفتم گفتگوها، جدول خروج ۱۸ ماهه نظامیان خارجی از افغانستان تنظیم شده است که البته امریکا این موضوع را رد کرد.
2-1) روسیه
روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ و تأثیرگذار در تحولات افغانستان، زمانی که مشاهده کرد امریکا نمی تواند امنیت مدنظر روسیه را در افغانستان تأمین نماید و روند گفتگو با این گروه را در پیش گرفته است، روابطش را با طالبان، با هدف همکاری این گروه با مسکو جهت امن ساختن و دور کردن تروریست ها از مناطق شمالی افغانستان که هم مرز با جمهوری های آسیای میانه است، برقرار نمود. مقابله با روند قاچاق مواد مخدر به روسیه با کمک طالبان، خالی نکردن عرصه رقابت با امریکا در افغانستان از دیگر اهداف روسیه جهت ارتباط با طالبان بود. در مجموع، اهداف روسیه از گسترش روابط با طالبان را می توان موارد زیر دانست: اولاً، روسیه با گسترش روابط با طالبان، به امریکا یادآوری می کند که نباید منافع مسکو را در افغانستان در چارچوب سیستم های منطقه ای و بین المللی نادیده بگیرد. ثانیاً، روسیه در حالی که از طالبان پشتیبانی می کند، به دنبال تقویت موانعی است که مانع گسترش نفوذ ایالات متحده و ناتو در منطقه شود. ثالثاً، روسیه از نفوذ داعش در افغانستان احساس تهدید می کند لذا از طالبان جهت مقابله با داعش حمایت می نماید. کرملین در همین قالب و پس از آنکه طالبان دعوت "گروه هماهنگی چهارجانبه صلح" (آمریکا، چین، افغانستان و پاکستان) را جهت مذاکرات مستقیم صلح با دولت افغانستان رد کردند، اقدام به برگزاری چند دور نشست در مورد افغانستان با حضور چین، ایران و پاکستان و سایر کشورهای منطقه نمود.. روس ها اعلام کردند که آ نها برای پایان جنگ در افغانستان و یافتن یک راه‌حل بین‌الافغانی تلاش می‌کنند. البته امریکایی ها تمایل باطنی به برگزاری این قبیل نشست ها نداشتند و اقدامات روسیه را تلاشی برای متوقف کردن روند صلح حمایت شده از سوی امریکا تعبیر کردند. سیاست مداران کاخ سفید می خواهند روند اصلی و تعیین کننده گفت‌وگوها با طالبان پشت درهای بسته در دست آن ها باشد. به هر حال، نقش آفرینی روسیه در پروسه صلح از طریق برگزاری گفتگوهای صلح بین الافغانی بار دیگر مورد توجه توجه قرار گرفت. دور نخست مذاکرات بین‌الافغانی به میزبانی مسکو در اوایل فوریه 2019 (بهمن 1397) برگزار گردید. از آنجا که دولت کابل و شورای عالی صلح، مشارکت در این نشست را نپذیرفتند، بنابراين از آنها جهت حضور در نشست مذکور دعوت به عمل نیامد. اما 40 نفر نماینده سیاسی از احزاب سیاسی افغانستان و یازده نماینده از دفتر سیاسی طالبان در قطر به ریاست شیرمحمدعباس استانکزی در این مذاکرات شرکت کردند. در پایان نشست مشورتی مسکو توافقاتی در خصوص این موارد به دست آمد: توافق در خصوص ادامه روند گفتگوهای بین الافغانی، تأکید بر حفظ اردوی ملی افغانستان، پیروی از اصول اسلام در همه امور نظام کشور، اطمینان در خصوص رعایت حقوق زنان در چارچوب مطابقت با ارزش های اسلامی، حذف طالبان از لیست سیاه سازمان ملل، رهایی زندانیان این گروه، خروج کامل نیروهای خارجی از افغانستان، افتتاح دفتر رسمی طالبان در داخل کشور برای برقراری ارتباط بیشتر. در ادامه این روند، دور دوم مذاکرات بین‌الافغانی به میزبانی مسکو در 7 و 8 خرداد 1398 برگزارگردید. حضور ملا برادر، رئیس دفتر سیاسی طالبان در قطر محور توجه نشست دو روزه مسکو بود. ملا برادر افغانستان را "اشغال‌شده" خواند و تأکید کرد برای رسیدن به صلح باید اشغال افغانستان به پایان برسد. استانکزی نیز برقراری هرگونه آتش‌بس را منوط به خروج کامل نیروهای خارجی از افغانستان نمود.
3-1) چین
سیاست های چین در افغانستان به طور چشمگیری از رویکرد انفعالی محاسبه شده به مشارکت فعال تبدیل شده است، زیرا منافع پکن در منطقه به سرعت در حال گسترش است: اولاً، چین به دلیل احتمال استفاده ستیزه جویان اویغور و اعضای جنبش ترکستان شرقی برای استفاده از خاک افغانستان جهت ناامن کردن استان سین کیانگ چین؛ ثانیاً، به دلیل تأثیر منفی بی ثباتی سیاسی و استراتژیک در افغانستان بر پیشرفت پروژه های زیربنایی چین در منطقه مانند طرح یک جاده یک کمربند که هدف آن اتصال چین با کشورهای جنوب شرقی، جنوب و آسیای مرکزی، منطقه خلیج فارس؛ شمال و شرق آفریقا؛ و اروپا است؛ ثالثاً، به دلیل تمایل چینی ها برای تغییر ادراک جهانی به منافع چین به عنوان یک قدرتمند منطقه ای و شاید حتی یک بازیکن جهانی که دارای پتانسیل برای حل مشکلات طولانی مدت منطقه مانند افغانستان است، همگی باعث شده اند که افغانستان و ثبات آن اهمیت بیشتری نزد چین پیدا کند. باید در نظر داشت که چین بزرگترین سرمایه گذار خارجی در افغانستان است که موفق به کسب سود به میزان 3 میلیارد دلار از طریق قرارداد استخراج مس در استان لوگر یا زیرساخت های جاده ای و راه آهن افغانستان شده است. بنابراین وجود ثبات و امنیت در افغانستان به دلایل سیاسی، امنیتی و اقتصادی برای چین حائز اهمیت است. در همین قالب، چین در سال های 1394 و 1396 در نشست های "گروه هماهنگی چهارجانبه صلح" با حضور افغانستان، پاکستان، امریکا شرکت کرد. هدف این نشست ها ایجاد یک چارچوب، جهت شروع مجدد گفتگوهای صلح میان دولت وحدت ملی و طالبان است. چین در ادامه، طی سال های 1396 و 1397 با هدف حضور طالبان در روند گفتگوهای صلح و پایان چهار دهه جنگ در افغانستان اقدام به برگزاری نشست سه جانبه افغانستان، چین و پاکستان نمود. هم چنین، در کنار ارتباط غیررسمی چین با طالبان از طریق پاکستان، در خرداد ماه گذشته، شاهد حضور ملابرادر در چین بودیم که با هدف مشورت طالبان با کشورهای منطقه ای (از جمله چین) قبل از برگزاری دور هفتم گفتگوهای دوحه قطر صورت پذیرفته است. می توان گفت با توجه به نگرانی چین و خصوصاً روسیه از گسترش داعش و تروریسم در منطقه بویژه آسیای مرکزی، طالبان از این نگرانی آن  ها به خوبی استفاده کرده و به روسیه و چین نزدیک شده است تا از این طریق ضمن افزایش جایگاه و نقش و مشروعیت خود در داخل کشور و در سطح منطقه ای و بین المللی، از امریکا نیز امتیازات بیشتری بگیرند.
 
2)چرایی لزوم همکاری و روابط سه قدرت بزرگ در پروسه صلح افغانستان
هر کدام از سه قدرت بزرگ امریکا، روسیه و چین با توجه به ملاحظاتی که دارند تصمیم به نقش آفرینی و همکاری در پروسه صلح افغانستان گرفتند. امریکا با توجه به الویت هایی مانند کاهش هزینه های مالی و انسانی در افغانستان، خروج و کاهش نیروها، تمرکز بر رقابت با چین به عنوان رقیب اصلی، تقسیم هزینه های افغانستان با همسایگان این کشور، فرار از لقب قدرت ناکام و شکست خورده و معرفی ترامپ به عنوان رئیس جمهور پیروز در جنگ افغانستان، جلب نظر افکار عمومی برای کسب آراء در انتخابات سال 2020 ریاست جمهوری، و...؛ روسیه با الویت هایی مانند برقراری ثبات و امنیت در افغانستان از طریق حضور همه طیف ها در قدرت و حکم رانی دولت قانونی، مقابله با حضور و نفوذ گروه های تروریستی چچنی، ازبکی و داعش در مجاورت مرزهای افغانستان با کشورهای آسیای مرکزی به عنوان حیات خلوت روسیه، مقابله با قاچاق مواد مخدر افغانستان به مقصد روسیه، محدود کردن نفوذ بیش از حد امریکا و یک جانبه گرایی آن در افغانستان و...؛ چین با الویت هایی مانند برقراری ثبات و امنیت در افغانستان با هدف جلوگیری از فعالیت گروه های تروریستی اویغوری و داعشی با هدف ناامن ساختن استان سین کیانگ و نیز تأمین منافع کلان اقتصادی چین در افغانستان و منطقه و...؛ فرآیند صلح افغانستان را به طور جدی پیگیری کرده و به اهمیت و لزوم همکاری میان خود در این روند آگاه هستند. باید توجه داشت که امریکا طبق منطق یک جانبه گرایی، در ابتدا هدفش پیشبرد روند مذاکرات طی گفتگوهای دو جانبه با طالبان بود، اما با توجه به دست یابی به هدف راهبرد کاهش نیروهایش در افغانستان، مشاهده ارتباط گیری روسیه و چین با طالبان، پافشاری طالبان نیز بر سر مواضع خود و ...، تصمیم به پیشبرد روند صلح با همکاری پکن و مسکو گرفت. در حقیقت، امریکای ترامپ متوجه شد که اولاً از طریق نظامی و صرف مبارزه با طالبان نمی تواند به اهدافش برسد و ثانیاً به دلیل نفوذ و ارتباط مسکو و پکن با طالبان (چین از کانال پاکستان) برای دست یابی به صلح در افغانستان باید روسیه و چین را نیز برای جریان صلح همراه سازد. روسیه و چین نیز با توجه به اینکه خواهان ثبات در افغانستان هستند و نمی خواهند امریکا تنها تصمیم گیرنده در ارتباط با آینده افغانستان باشد، با امریکا در این روند همراه شدند. به همین دلیل، به موازات برگزاری گفتگوهای رسمی میان امریکا و طالبان و نیز برگزاری نشست های بین  الافغانی در روسیه، شاهد دو جلسه میان سه قدرت در واشنگتن و مسکو با محوریت موضوع صلح افغانستان بودیم که جلسه سوم نیز در پکن برگزار خواهد شد. در این جلسات، زلمی خلیل زاد؛ نماینده ویژه آمریکا برای صلح افغانستان، دنگ ژیان؛ نماینده ویژه چین و ضمیر کابلوف؛ نماینده ویژه رئیس جمهوری روسیه برای افغانستان برای صلح، بر تأمین ثبات پایدار افغانستان، خروج منظم و مسئولانه نیروهای خارجی، مبارزه با داعش و قطع ارتباط با القاعده، برگزاری گفتگوهای بین الافغانی و آتش بس تأکید کردند.
3) نتایج روابط سه قدرت بزرگ در پروسه صلح افغانستان
به نظر می رسد امریکا، روسیه و چین در زمینه خروج نیروهای خارجی از افغانستان به تفاهم رسیده اند، منتهی روسیه و چین تمایلی ندارند که هزینه های افغانستان را پس از خروج کامل امریکا از این کشور تقبل کنند و معتقدند خروج کامل نیروهای خارجی احتمالاً منجر به فروپاشی دولت خواهد شد، لذا بر خروج منظم و مسؤلانه نیروهای خارجی تأکید دارند. هر چند روسیه و چین می دانند که هرچه امریکا در موضوع افغانستان درگیر باشد، توان و تمرکز واشنگتن جهت رویارویی و رقابت با مسکو و پکن در سایر عرصه های بین الملل کاهش می یابد. از دید پکن و مسکو، واشنگتن باید تعیین کند که در نهایت می خواهد در افغانستان چه کند، این امریکا بود که با ادعای ایجاد امنیت و دموکراسی افغانستان را اشغال کرد، پس باید خودش تصمیم بگیرد که قرار است چه اقداماتی انجام دهد. اما مسئله مهم این است که این تصمیم امریکا نباید به ضرر منافع روسیه و چین در افغانستان باشد. باید در نظر داشت نظر سه قدرت بزرگ در زمان کنونی در خصوص پروسه صلح افغانستان و موضوع ثبات در این کشور، به معنای هماهنگی کامل منافع آن ها در آینده در موضوع افغانستان نخواهد بود؛ هر چند در زمان کنونی، سه کشور با توجه به منافعی که دارند بر همکاری و لزوم به ثمر رسیدن صلح در افغانستان تأکید می کنند، اما چون هر کشوری در عرصه روابط بین الملل، تأمین منافع خود را بر اساس اصل خودیاری (Self help) در الویت قرار می دهد، و هم چنین با توجه به منطق قدرت و اصل رقابت و تعارض منافع میان بازیگران، روسیه و به خصوص چین نیز به عنوان رقبای اصلی امریکا در عرصه سیاست بین الملل محسوب می شوند، لذا هدف غایی امریکا به چالش کشیدن منافع روسیه و چین خواهد بود. بنابراین همکاری سه قدرت در خصوص به ثمر رسیدن روند صلح در افغانستان، به احتمال فراوان و با برگزاری نشست های متعددو طولانی، به قرارداد صلح میان امریکا و طالبان منجر خواهد شد. اما این امر، لزوماً به معنای روابط همکاری جویانه آن ها در آینده افغانستان و نیز هماهنگی منافع آنها در این کشور نخواهد بود.
 هم چنین باید در نظر داشت که حتی پس از دست یابی به صلح با طالبان، بعید است ثبات و امنیت کامل در انتظار افغانستان باشد. هم چنان که پیشاپیش، مقامات رسمی امریکا اعلام کرده اند درصورت موفقیت در توافق صلح با طالبان، جنگ در این کشور تمام نمی شود و در قالب مبارزه با گروه ها و سازمان های هراس افگن ادامه خواهد یافت. در ضمن، حتی درصورت حصول به توافق صلح که در نتیجه آن، طالبان از مشروعیت برخوردار خواهند شد، به دلیل اینکه حقوق جریانات و اقوام دیگر افغانستان احتمالاً نادیده گرفته شود و یا آن طور که باید و شاید به آن  ها توجه نشود، ناامنی‌ها به شکل دیگری در افغانستان ادامه خواهد داشت. در این روند، اقوام دیگر در موضع ضعف قرار گرفته و سرنوشت دولت آینده نیز به نوعی به دست طالبان سپرده خواهد شد، چرا که بعید است طالبان در شرایطی که موضع برتر را داراست، اجازه برگزاری انتخاباتی را دهد نتیجه آن، تضعیف قدرت طالبان به عنوان یک گروه مشروع سیاسی به مدت 5 سال باشد. هم چنین این احتمال نیز وجود دارد که بخشی از نیروهای نظامی طالبان که مخالف هرگونه مذاکره صلح با امریکا و دولت کابل بوده و یا از تقسیمات جدید قدرت در نتیجه گفتگوهای صلح رضایت نداشته باشند، به گروه داعش بپیوندند. در این شرایط، امریکا چون توانسته است: بخش عمده ای از نیروهایش را از افغانستان خارج کند؛ طالبان را به عنوان گروه سیاسی مشروع، وارد فعالیت سیاسی و مشارکت رسمی و قانونی نماید و از این موضوع به عنوان دستاورد حضور 18 ساله خود در افغانستان نام ببرد؛ با توجه به پرداخت بخش مهمی از پول معاش نیروهای امنیتی افغان، کماکان نقش تعیین کننده را در آینده افغانستان ایفا کند؛ استفاده از بهانه حضور داعش و ناامنی ها در افغانستان برای استمرار پایگاه های نظامی خود را بر اساس قرارداد امنیتی در این کشور؛ مدیریت ناامنی ها و ...؛ به اهداف و منافع خود دست می یابد. اما باید دید روسیه و چین که همواره دغدغه امنیت و ثبات در افغانستان را دارند، در آینده نه چندان خوش بینانهای که در انتظار است، مشارکت امریکا در روند ثبات ساز و امنیت ساز را همراه خود خواهند داشت یا خیر؟! پرسشی که گذشت زمان، پاسخ آن را مشخص خواهد ساخت.
 

+ نوشته شده در یکشنبه سی ام تیر ۱۳۹۸ ساعت 16 توسط زهرا محمودی  | 
ارزیابی استراتژی ترامپ در افغانستان...
ما را در سایت ارزیابی استراتژی ترامپ در افغانستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahramahmoodi85 بازدید : 199 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 14:52