مطلوبیت های بازیگران ذی نفع خارجی در مذاکرات صلح بین الافغانی
مطلب زیر برای اندیشکده راهبردی تبیین نوشته شده است.
مقدمه
نمایندگان گروه طالبان و هیئت مذاکره کننده دولت افغانستان در 22 شهریور 1399، برای نخستینبار به طور رسمی پس از امضای توافقنامه صلح میان امریکا و طالبان در قطر با یکدیگر دیدار کردند تا گفتگوهای صلح بینالافغانی را آغاز کنند. هر چند طالبان و دولت کابل، دو طرف این مذاکرات هستند، اما سایر کشورهای منطقه و فرامنطقهای نیز هم بر جریان گفتگوها تأثیر میگذارند و هم از نتایج آن تأثیر میپذیرند. نوشتار حاضر به بررسی مذاکرات صلح بینالافغانی در دوحه و سناریوی مطلوب بازیگران ذینفع خارجی درخصوص نتایج مذاکرات صلح بینالافغانی خواهد پرداخت.
1- آغاز مذاکرات صلح بین الافغانی در دوحه
از زمان امضای توافقنامه آمریکا و طالبان در فوریه 2020، چندینبار قرار شد که مذاکرات صلح بینالافغانی برگزار شود اما هربار، طالبان و دولت کابل، طرف دیگری را به ایجاد مانع در روند برگزاری این مذاکرات متهم میکردند. شرط آزادی 5 هزار زندانی طالب بخصوص موضوع آزادی آخرین گروه 400 نفری از جنگجویان خطرناک طالبان و نیز روند تشکیل شورای عالی مصالحه ملی به عنوان مهمترین موانع پیشروی آغاز مذاکرات مرتفع گردیدند. به این ترتیب، مذاکرات صلح بینالافغانی در 22 شهریور 1399 میان طالبان و نمایندگان دولت افغانستان به شکل رسمی در دوحه کلید خورد. در مراسم افتتاحیه، عبدالله عبدالله و ملابرادر (رئیس دفتر سیاسی طالبان در قطر)، در حضور وزرای امور خارجه امریکا، قطر و نیز حضور ویدئو کنفراس وزیران خارجه کشورهای چین، پاکستان و هند و همچنین دبیرکل سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا، ناتو و سازمان همکاریهای اسلامی سخنرانی کردند. نمایندگان دولت افغانستان با یک تیم مذاکره کننده 21 نفره به همراه یک ساختار نظارتی به نام شورای عالی مصالحه ملی به ریاست عبدالله (که قرار است راهنمای تیم مذاکره کننده باشد) در گفتگوهای صلح حاضر شدهاند. رهبری تیم دولت با معصوم استانکزی از طرفداران غنی و رئیس سابق سرویس اطلاعات افغانستان است. متین بیک (مشاور رئیس جمهور)، باتور دوستم(فرزند عبدالرشید دوستم)، خالد نور(پسر عطاء محم نور)، فاطمه گیلانی(دختر پیرسیداحمد گیلانی)، غیرت بهیر(داماد گلبدین حکمتیار)از دیگر مذاکرهکنندگان تیم دولت هستند.
تیم 21 نفره مذاکره کننده طالبان نیز از اعضای برجسته نظامی، سیاسی و دینی این گروه تشکیل شده است. ریاست تیم مذاکره کننده طالبان بر عهده شیخ عبدالحکیم، عالم دینی از پشتونهای درانی و از نزدیکان ملااخترمنصور(رهبر پیشین طالبان) است. شیرمحمد عباس استانکزی به عنوان معاون شیخ عبدالحکیم در گفتگوها حضور دارد. مولوی عبدالکبیر(فرمانده نظامی و معاون دوم شورای وزیران طالبان)، ملاشیرین(فرمانده نظامی نزدیک به ملاعمر)، انس حقانی(برادر ناتنی سراجالدین حقانی رئیس شبکه حقانی)، خیرالله خیرخواه و فاضل مظلوم و نورالله نوری و ...(که در سال 2014 از زندان گوانتانامو در ازای رهایی سرباز امریکایی، آزاد شدند) از دیگر اعضای تیم مذاکرهکنندگان طالبان هستند.
نمایندگان طالبان و دولت کابل در مذاکرات صلح بینالافغانی به شکل رسمی اعلام نکردند که مشخصاً در پی تأمین چه اهدافی هستند، اما به نظر میرسد موضوع آتشبس و تشکیل دولت(ماهیت دولت) مهمترین مسائل مدنظر باشند. برقراری آتشبس فوری و دائمی درحالی از مهمترین دغدغههای مدنظر دولت است اما طالبان حتی در زمان برگزاری مذاکرات صلح نیز به عملیاتهای خود در افغانستان ادامه میدهد و از آن به عنوان اهرم فشار در مذاکرات استفاده میکند. هم چنین، دولت همواره بر شکل نظام جمهوری اسلامی تأکید دارد، اما طالبان تأکید دارند که خواستار تشکیل نظام اسلامی هستند. هر چند طالبان شکل و چارچوب نظام اسلامی مدنظر خود را معرفی نکرده است، اما به نظر میرسد اصرار طالبان بر دست نشانده خواندن دولت افغانستان و تأکید این گروه بر تغییر (یا اصلاح) قانون اساسی با هدف تشکیل دولت موقت یا اتتقالی در کشور صورت پذیرفته باشد. به نظر میرسد احتمالاً طالبان تا مدتها مخالف برقراری آتشبس باشند و در طرف مقابل نیز، دولت از انجام آنچه اصلاحات خوانده میشود، امتناع ورزد. در ضمن، عدم انسجام و وجود منافع معارض در بین اعضای هیئت نمایندگی کابل و احتمال بروز اختلاف غنی با عبدالله و گروههای جهادی باعث شود که طالبان از این فرصت در جهت تضعیف تیم دولت استفاد کنند. در چنین شرایطی گزینه حمایت از تشکیل دولت موقت از جانب مخالفان غنی با همراهی طالبان، میتواند دولت کنونی را با چالش جدی مواجه کند. در مجموع، نتیجه چنین اوضاعی میتواند به درازا کشیدن گفتگوها و حتی شکست آن منجر شود.
2- سناریوهای مطلوب بازیگران ذینفع خارجی درخصوص نتایج مذاکرات صلح بین الافغانی
مهمترین بازیگران ذینفع خارجی درخصوص نتایج مذاکرات صلح بینالافغانی شامل امریکا، پاکستان، هند، روسیه، چین، عربستان و ایران میشوند که در ذیل، به بررسی و تحلیل سناریوهای مطلوب آنها در قبال نتایج گفتگوهای مذکور میپردازیم.
1-2) امریکا
مقامات آمریکایی تا پیش از برگزاری مذاکرات صلح دوجانبه میان خلیلزاد و طالبان همواره تأکید میکردند که طالبان بایستی با دولت کابل وارد مذاکره شود، اما گروه طالبان تأکید داشتند که دولت کابل را به رسمیت نمیشناسند و فقط با امریکاییها بعد از خروج همه نیروهای آن از افغانستان مذاکره خواهند کرد. اما با چرخش مواضع امریکا و پذیرش برگزاری گفتگوها با طالبان بدون حضور دولت کابل، و نیز موافقت طالبان درخصوص مذاکره با امریکا ضمن خروج نیروهای این کشور از افغانستان، شاهد 9 دور گفتگو میان طرفین بودیم. گفتگوهایی که ضمن مشروعیت بخشیدن به طالبان از جانب امریکا، موجب تضعیف جایگاه دولت کابل نیز گردید. پس از امضای توافقنامه صلح میان امریکا و طالبان که دولت افغانستان در آن محلی از اعراب نداشت، آزاد کردن 5 هزار زندانی طالب توسط دولت در کنار برقراری آتشبس، به عنوان شروط برگزاری مذاکرت بینالافغانی مطرح گردید. در حالیکه نه تنها آتشبسی از جانب طالبان برقرارنشد و حملات این گروه در کشور افزایش یافت، بلکه دولت کابل تحت فشار امریکا و با رأی لویی جرگه، اقدام به آزادسازی همه اسرای طالب نمود. اقدامات امریکا در جهت مذاکره با طالبان، فشار به دولت کابل برای آزادسازی زندانیان طالب، و تلاش برای ایجاد اجماع بین قدرتهای بزرگ از جمله چین و روسیه در قبال روند صلح افغانستان همگی با این هدف صورت گرفت که ترامپ در مبارزات انتخاباتی سال 2020 از توافق صلح امریکا با طالبان و نیز صرف برگزاری گفتگوهای بینالافغانی به عنوان دستاورد سیاست خارجی خود نام ببرد که منجر به بازگشت سربازان امریکایی به کشور و نیز پیگیری روند صلح در افغانستان شده است. تبعات این رویکرد امریکا باعث شد که طالبان در کنار قدرت نظامی، قدرت سیاسی خود را نیز افزایش داده و با دست بالا در مذاکرات بینالافغانی حضور یابند. پمپئو، در جلسه افتتاحیه گفتگوهای بینالافغانی در دوحه نیز اعلام کرد که فصل آینده افغانستان توسط طالبان و دولت افغانستان رقم خواهد خورد. به نظر میرسد امریکا با طالبان در همان روز امضای توافق صلح دو جانبه درخصوص نتایج گفتگوهای بینالافغانی در خصوص ماهیت و شکل حکومت به تفاهم رسیده باشد. این تفاهم میتواند در شکل سه سناریوی محتمل باشد: 1- حفظ دولت کنونی کابل و مشارکت طالبان در ساختار آن به صورت 50- 50، 2- ایجاد دولت موقت که قاعدتاً طالبان در آن قدرت و نقش اصلی در مقایسه با سایر بازیگران خواهند داشت، 3- ایجاد امارت اسلامی. بنابراین، امریکا در تعیین محتوای کلی و حتی نتایج گفتگوهای بینالافغانی تأثیر بسزایی خواهد داشت و در افغانستانِ پس از این گفتگوها نیز نقش کلیدی ایفاء خواهد کرد؛ حال چه امارت اسلامی در این کشور حاکم باشد و چه جمهوری اسلامی! این نقش با توجه به نیاز مالی هر دولتی(حتی طالبان) در افغانستان به امریکا، عدم توانایی و عدم پذیرش این نقش از جانب سایر کشورهای منطقه و نیز راهبرد واشنگتن جهت حضور در منطقه قابل درک خواهد بود.
2-2) پاکستان
پاکستان یکی از بازیگران کلیدی در عرصه سیاست و امنیت افغانستان به شمار میرود. پاکستان بهرغم پيوندهای جغرافیایی، فرهنگی- اجتماعي و قومیتی، منافع خود را به دليل به رسميت شناخته نشدن خط مرزي ديورند از سوي افغانستان، در عدم شکلگیری دولت مرکزی مقتدر در کابل دنبال میکند و در طول سالهای پس از شکلگیری طالبان همواره از این گروه و سایر گروههای افراطی وابسته به خود حمایت کرده است. اسلامآباد که همواره نگران حضور هند در افغانستان و گسترش روابط کابل-دهلی بوده است، از این زوایه به مسائل افغانستان(از جمله موضوع صلح) مینگرد. اسلامآباد حاضر به پذیرش یک دولت ضدپاکستانی یا دولت طرفدار هند در افغانستان نخواهد بود و لذا برای حفاظت از منافع خود، روند صلح را به سمتی هدایت میکند که دولت طرفدار هند در افغانستان یا دولتی که پیشبرد منافع دهلی در کابل را پیگیری کند، سرکار نیاید. پاکستانیها معتقدند که اگر اهرمی فشاری مانند طالبان در افغانستان نداشته باشند، نمیتوانند در این کشور نفوذ مناسبی داشته باشد. بنابراین همواره از این گروه حمایت سیاسی، نظامی، مالی و لجستیکی به عمل آوردهاند. هرچند پاکستان به طور رسمی تاکید میکند که وجود یک افغانستان باثبات، آرام، و مستقل به نفع منافع اسلامآباد نیز خواهد بود، اما سیاستهای اعمالی پاکستان نشان داده است که وجود بحران در افغانستان و حمایت از بیثباتی ناشی از فعالیت گروههای تروریستی میتواند به عنوان عامل بازدرانده جهت گسترش حضور و نفوذ هند در افغانستان و نیز عدم پیگیری موضوع خط دوراند توسط دولت کابل شود. دليل پاكستان برای حمایت از مذاكرات بینالافغانی این است كه طالبان در ساختار قدرت افغانستان سهيم شوند و از این طریق، عمق استراتژي خود را در مقابل تهديدهای احتمالي هند حفظ كند. از سوي ديگر، اگر طالبان که سالها تحت حمايت اسلامآباد بوده، در كابل به قدرت برسد، دستكم كمتر به موضوع خط مرزي ديوراند دامن ميزند. پاكستان در روند مذاکرات بینالافغانی تلاش خواهد شد که نقش رقبای پاکستان در افغانستان (از جمله ایران و هند) تضعیف شود. مثلاً به طور غیرمستقیم مسئله صلح در افغانستان را به مسئله کشمیر پیوند خواهد زد. موضوعی که قاعدتاً با واکنش هند مواجه خواهد شد. در ضمن، با توجه به مخالفت برخی از عناصر طالبان با امضای توافقنامه صلح با امریکا، احتمال دارد که این عناصر ناراضی در قالب گروههای دیگر مانند داعش به فعالیت بپردازند که پاکستان بازهم توانایی مدیریت و استفاده ازآنها در روند مدنظرش را خواهد داشت. سناریوی مطلوب برای پاکستان در خصوص نتایج مذاکرات بینالافغانی، ایجاد دولت موقت و در بهترین شکل، ایجاد امارت اسلامی است. هرچند پاکستان رسماً نظر خود را درخصوص ماهیت دولت بعدی افغانستان اعلام نکرده است، اما با توجه به پیشینه روابط اسلامآباد و طالبان و حمایتهای مختلف پاکستان از این گروه، هر سناریویی که در آن نقش حداکثری برای طالبان در نظر گرفته شود، مطلوب پاکستان خواهد بود.
3-2)هند
هند منافع ملی خود را در مشارکت اقتصادی، بازسازی افغانستان و شکلگیری یک دولت مرکزی مستحکم و کاملاً مستقل بر مبنای همکاری منطقهای در این کشور جستجو میکند و حامی نظام سیاسی موجود به رهبری دولت کنونی کابل است. اختلافات سیاسی و مرزی هند با پاکستان، موضوع کشمیر، حمایت هند از جداییطلبان بنگلادش (پاكستان شرقي)، رقابت هستهای با پاکستان و وجود گروههاي افراطي نظير طالبان، القاعده، شبكه حقاني، سپاه صحابه، لشكر طيبه و ... از جمله موضوعاتي است كه خواه ناخواه بر نوع سياست اصولي هند در افغانستان تأثیرگذار است و همچنين موجب شده تا رقابت و تضاد بين هند و پاکستان به نحو دیگری در افغانستان تداوم داشته باشد. هند از پیشینه و عمق روابط طالبان با پاکستان و تأثير منفي قدرتیابی این گروه در افغانستان بر امنيت هند و نفوذ شبهنظاميان و حملات آنها در کشمير آگاه است. به همین دلیل از روندی که منجر به روی کار آمدن طالبان در عرصه رسمی قدرت افغانستان شود، خشنود نیست. درضمن، با توجه به موضوعاتی مانند پیشینه همکاری هند با نیروهای جبهه شمال برای مبارزه با طالبان در گذشته، احتمال به حاشیه رانده شدن متحدان هند در افغانستان با توجه به ویژگی تمامیتخواهی طالبان، تأثیر پاکستان بر برنامه و اقدامات طالبان در دوران پسامذاکرات، روابط طالبان با سایر گروههای تروریستی ضدهندی مانند لشکر طیبه و... احتمال بهبود و تعمیق روابط میان هند و طالبان کم است. بر این اساس، سناریوی مطلوب برای هند در خصوص نتایج مذاکرات بینالافغانی، حفظ دولت کنونی کابل و و نهایتاً مشارکت طالبان در ساختار آن (50- 50) است. ایجاد دولت موقت نیز هرچند به دلیل نقشآفرینی مسلم طالبان در آن، خوشایند دهلی نخواهد بود، اما چنانچه دولت موقت در قالب نظام جمهوری اسلامی(و نه امارات اسلامی) باشد، برای هند قابل پذیرش خواهد بود؛ هر چند هرگونه نقش آفرینی طالبان در حکومت، پیامدهای منفی برای دهلی خواهد داشت.
4-2)روسیه
مجاورت جغرافیایی کشورهای آسیای مرکزی با افغانستان و تأثیرپذیری آنها از اوضاع این کشور، فعال شدن داعش در افغانستان و تهدید ناشی از این گروه برای منافع روسیه، امکان تهدید منافع روسیه در افغانستان از جانب امریکا و ...، باعث شد که کرملین روابط با طالبان را به صورت جدیتری پیگیری نماید. برگزاری مذاکرات بینالافغانی به میزبانی مسکو در سال 1397 و 1398، نشان داد که روسیه از موضع کشوری فعال در روند صلح افغانستان، منافع خویش را دنبال میکند. موضوعی که چندان به مذاق امریکا و حتی دولت کابل خوش نیامد. عمدهترین نگرانی روسیه در افغانستان، ناامنی در این کشور است. به نظر میرسد وجود دولتی در کابل (با هر قومیت و ترکیب) که بتواند از بروز و سرایت هرگونه ناامنی به کشورهای خارج نزدیک روسیه جلوگیری نماید، مورد حمایت مسکو است. بنابراین روسیه از برگزاری مذاکرات بینالافغانی با هدف تعیین تکلیف آینده سیاسی این کشور حمایت کرده است. مسکو هر چند پس از امضای توافقنامه آمریکا و طالبان اعلام کرد احیای امارت اسلامی افغانستان را نمی پذیرد، اما به نظر میرسد اگر طالبان بتواند در قالب طرح صلحی که ارائه میدهد، منافع و دغدغه های امنیتی روسیه را تأمین نماید، روسیه مخالفت چندانی با انحلال دولت کنونی کابل و حتی تغییر قانون اساسی موجود در قالب الگوی مدنظر طالبان نداشته باشد. در چارچوب کلیتر، با توجه به نقش امریکا در مذاکرات بین الافغانی، چنانچه واشنگتن، مسکو را درخصوص شرایط افغانستان پسا صلح متقاعد سازد که شرایط آن خلاف منافع روسیه نخواهد بود، به احتمال فراوان روسیه با امریکا و طالبان درخصوص نوع و ماهیت دولت آینده کابل همراهی خواهد کرد.
5-2)چین
چین در تحولات سیاسی و نظامی دهه اخیر افغانستان نقش مستقیم و بارزی نداشته است، اما همواره با رصد اوضاع این کشور، درصدد تأمین منافع اقتصادی و امنیتیاش از طریق همکاری با دولتهای مختلف کابل بوده است. چین نیز به مانند روسیه از ناامنی و بیثباتی در افغانستان استقبال نمیکند، چرا که این موضوع، موجب ضربه زدن به منافع اقتصادی پکن و نیز تهدیدات امنیتی ناشی سرایت ناامنیها از افغانستان به سینکیانگ میشود به همین دلیل بود که چین در روند تقنیع طالبان برای حضور در گفتگوهای صلح و پیشبرد آن به نقشآفرینی پرداخت. برگزاری نشست های مختلف صلح افغانستان از اقدامات پکن در این خصوص قابل ذکر می باشد. پس از امضای توافق نامه صلح طالبان و امریکا، پکن که این توافقنامه را بیشتر در راستای منافع خود امریکا ارزیابی میکند، بر خروج مسؤلانه امریکا از افغانستان تأکید داشته است و نسبت به تبعات ناشی از این خروج هشدار داده است. با توجه به ارتباطات نزدیک چین با طالبان طی سالهای اخیر و استفاده از نفوذ پاکستان بر این گروه در جهت تأمین منافع پکن در افغانستان، چین میتواند از طالبان تضمینهایی جهت کاهش نگرانی درخصوص احتمال تقویت جنبش اسلامی جدائیطلب ترکستان شرقی در ایالت سینکیانگ و استقرار آن در افغانستان هنگام حضور مقتدرانه طالبان در حکومت افغانستان بگیرد و به این شکل در قالب سناریوی تشکیل دولت موقت که طالبان در آن دست بالا را خواهند داشت، از موضع طالبان نیز حمایت کند. هرچند مقامات پکن رسماً اعلام کردهاند که خواهان صلح جامع و پایدار در افغانستان هستند که قاعدتاً از طریق نظام جمهوری اسلامی و حفظ قانون اساسی در قالب سناریوی حفظ دولت کنونی کابل و مشارکت طالبان در ساختار آن (50- 50) تأمین خواهد شد.
6-2)عربستان
عربستان همواره خود را کشوری تاثیرگذار و تعیین کننده در تحولات افغانستان ميداند. اين كشور با توجه به نوع ارتباط با گروههاي بنيادگرا در پاكستان و افغانستان همچنان توانسته ارتباط گستردهاي با اين گروهها داشته باشد. هر چند طالبان در سالهای اخیر چندان به عربستان نزدیک نبوده است، اما پیشینه تاریخی و ایدئولوژیک روابط ریاض و طالبان، کمکهای سعودی به این گروه، و نقش پاکستان(متحد عربستان) در نزدیک کردن مواضع عربستان و طالبان باعث شده است تا ریاض بخواهد در روند صلح افغانستان به نقشآفرینی بپردازد. این نقشآفرینی با هدف گسترش نقش و نفوذ مادی و معنوی سعودی در جهت مقابله با حضور و نفوذ ایران در افغانستان صورت می-پذیرد. مطلوبترین سناریو ناشی از ننتایج مذاکرات صلح بینالافغانی برای ریاض ایجاد امارت اسلامی در افغانستان است. اگر این سناریو محتمل نگردید، ایجاد دولت موقت که در آن طالبان قدرت اصلی هستند و قانون اساسی (بخصوص موادی که مذهب جعفری و شیعیان را به رسمیت شناخته است) تغییر کند، مطلوب ریاض خواهد بود. چنانچه طالبان در جریان گفتگوها اعلام کرند که مذهب حنفی، ملاک آنها برای قضاوت در زمان بروز اختلافات است.
7-2)ایران
برقراری صلح و امنیت در افغانستان همواره از خواستههای جمهوری اسلامی ایران بوده است. به همین دلیل تهران در سالهای پس از حمله امریکا به افغانستان اعلام کرده است که راهحل سیاسی و گفتگوهای بینالافغانی، تنها گزینه عقلانی موجود برای حل بحران این کشور است. امریکا تلاش کرد درچارچوب رویکرد سدنفوذ و مهار ایران، تهران را از رایزنیهای منطقهای پیرامون موضوع صلح افغانستان کنار بگذارد و از نقشآفرینی تهران در این زمینه ممانعت به عمل آورد. ج.ا.ایران نیز امضای توافقنامه صلح امریکا با طالبان را تلاشی برای مشروعیت بخشیدن به حضور نیروهای امریکایی در افغانستان تعبیر کرد. منافع ایران ایجاب میکند که امریکا در کشورهای همسایه و مجاور آن حضور نداشته باشد(1). جمهوری اسلامی ایران با حمایت از دولت افغانستان در جریان گفتگوهای صلح بینالافغانی دوحه، خواهان حفظ قانون اساسی، ساختارهای مردم سالارانه، مشارکت سیاسی فراگیر، حقوق و کرامت زنان، و حقوق اقلیت های قومی و مذهبی(بخصوص شیعیان) است. بر این اساس، مطلوبترین سناریو برای ایران حفظ دولت کنونی کابل و و نهایتاً مشارکت طالبان در ساختار آن به شکل50- 50 است. هر چند تمایل قلبی ایران عدم حضور طالبان در عرصه رسمی قدرت است، اما واقعیات سیاسی افغانستان نافی این موضوع است. سناریویی که چندان به مذاق ایران خوش نمیآید، ایجاد دولت موقت است که به معنای تغییر قانون اساسی و تضمین حاکمیت طالبان خواهد بود. هر چند بایستی در صورت بروز این سناریو، باید تلاش شود که منافع همه اقوام و مذاهب از جانب طالبان به رسمیت شناخته شود. موضوعی که با توجه به حمایت و همسویی منافع امریکا، عربستان و پاکستان با طالبان، بسیار سخت به نظر میرسد. بدترین سناریو نیز ایجاد امارت اسلامی خواهد بود. در هرصورت، تقوریت بیش از پیش قدرت طالبان در افغانستان در قالب دولت موقت یا امارت اسلامی تبعاتی منفی مانند: کاهش معنادار نفوذ ایران، افزایش نقش ئ نوذ دشمنان و رقبای ایران در افغانستان، ایجاد موج جدیدی از جنگ و افراطگرایی در مناطق مرزی کشور، افزایش ترور شیعیان و تضیف بازیگران و گروههای همسو با تهران و... برای ج.ا.ایران خواهد داشت.
با بررسی مواضع کشورهای فوق در خصوص نتایج مذاکرت صلح بینالافغانی مشخص میشود که منافع بازیگران خارجی در قبال این گفتگوها، متفاوت و حتی متعارض میباشد. به عنوان مثال، پاکستان و چین تمایلی به تقویت نقش هند در آینده افغانستان ندارند. امریکا به همراه سعودی و پاکستان درصدد سد نفوذ ایران در آینده افغانستان خواهند بود. دولت کابل به همراه هند و ایران درصدد حفظ ساختارهای قانونی موجود (از جمله دولت کنونی، نظام جمهوری اسلامی، قانون اساسی، حمایت از حقوق اقلیتها) هستند. هر چند روسیه و چین نیز مواضعی در جهت حمایت از نظام جمهوری اسلامی در افغانستان اعلام کردند اما مشخص نیست که آیا با امریکا و طالبان، درخصوص تغییر نظام کنونی افغانستان به شرط تأمین منافع مسکو و پکن به تفاهم رسیدهاند؟! به هرحال، وجود این اختلافات از نبود اجماع منطقهای و فرامنطقهای درخصوص نتایج گفتگوهای صلح بینالافغانی حکایت میکند. عدم اجماع بازیگران خارجی، در کنار اختلافات اساسی میان دو طرف گفتگوها، مسیری دشوار را پیشروی دستیابی به توازن در خصوص تأمین منافع بازیگران قرار خواهد داد.
ارزیابی استراتژی ترامپ در افغانستان...
ما را در سایت ارزیابی استراتژی ترامپ در افغانستان دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : zahramahmoodi85 بازدید : 166 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 14:52