تحلیل پیامد های توافق نامه صلح امریکا و طالبان

ساخت وبلاگ

تحلیل پیامد­های توافق­نامه صلح امریکا و طالبان

مطلب زیر در سایت اندیشکده راهبردی تبیین به آدرس منتشر شده است:

http://tabyincenter.ir/36137

هر چند توافق­نامه صلح امریکا و طالبان پس از مذاکرات دو طرف به امضاء رسید اما بی­شک، این توافق­نامه هم در سطح داخلی و هم در سطح خارجی، سایر بازیگران و کشورها را تحت تأثیر قرار خواهد داد. نوشتار حاضر که در ادامه مقاله اول نگاشته شده است، با هدف تحلیل پیامد­های توافق­نامه صلح امریکا و طالبان، موضوع را در سه محور تأثیر توافق­نامه صلح بر وضعیت شیعیان افغانستان؛ پیامدهای توافق صلح بر منافع ج.ا.ایران؛ و تأثیر توافق­نامه صلح بر منافع و مطلوبیت بازیگران منطقه­ای(پاکستان، هند، روسیه، چین) بررسی خواهد نمود.

1) تأثیر توافق­نامه صلح بر وضعیت شیعیان افغانستان

به نظر می­رسد با حضور رسمی طالبان در عرصه سیاسی قدرت در پی امضای توافق­نامه صلح طالبان با امریکا،  وضعیت شیعیان افغانستان دچار چالش‌ اساسي خواهد شد. هر چند رهبران طالبان مطرح کرده­اند که با شیعیان افغانستان برادر هستند، اما به نظر نمی­رسد در عرصه عمل، این برادی معنا داشته باشد و طالبان جایگاه چندانی برای شیعیان قائل شود. حتی این احتمال که برخی از رهبران شیعی افغان  نظیر محمد محقق و کریم خلیلی نيز حذف شوند وجود خواهد داشت. در حکومتی که پس از توافق بین­الافغانی شکل خواهد گرفت، طالبان تأثیرگذارترین بازیگر آن محسوب می­شوند. در چنین وضعیتی،  شیعیانی که سابق بر آن در قدرت بوده و بازیگر سیاسی بودند، دو گزینه پیش­رو خواهند داشت: یا حذف شوند(عطای حضور در قدرت سیاسی را به لقایش ببخشند) و يا اینکه از طالبان امتیاز بگیرند(با صلاحدید و نظر طالبان در قدرت سیاسی حضور پیدا کنند). برخی از شیعیان افغانستان معتقدند اگر بخواهند برای بقای شیعه کاری انجام دهند، باید به طور کلی قید حضور در کنار دولت تحت حمایت امریکا و زیر نظر طالبان را بزنند، چرا که بیعت با طالبان، بار دیگر ذلت و خواری شیعه را رقم خواهد زد. پس به جای حضور در عرصه سیاسی قدرت، به سمت تقویت قدرت سیاسی خود از طریق اتحاد و هم­بستگی، پیگیری اندیشه واحد و دوری از پراکندگی سیاسی بروند. اما گروهی از شیعیان نیز معتقدند از طریق حضور در عرصه قدرت سیاسی می­توانند از حقوق خود دفاع کنند. بر این اساس، طالبان نیزاز تعدادی از شیعیان که حاکمیت این گروه را پذیرفته‌اند، در ساختار قدرت استفاده خواهد کرد، اما به نظر نمی­رسداین مسئله، وضعيت شیعیان را بهبود ببخشد، چرا که شیعیان بایستی در چارچوب نظر و خواست طالبان اقدام نمایند. طالبان قطعاً در مقابل اندیشه‌های «فقه شیعه» اقدام خواهد كرد. تلاش طالبان برای تغییر قانون اساسی کشور که از مذهب شیعه به عنوان یکی از مذاهب رسمی کشور نام برده شده است، خود خطری بالقوه علیه شیعیان افغانستان محسوب می­شود. بنابراین به احتمال فراوان موضوع دوگانه شیعه و سنی در حکومت آینده افغانستان تشدید خواهد شد و پتانسیل جایگزینی دوگانه طالبان-امریکا را دارد. در چنین شرایطی، با توجه به اینکه شیعیان افغانستان از حضور در ساختار قدرت و نفوذ مؤثر در اداره کشور بی­بهره هستند و همچنین ساختار تشکیلاتی منظم، متحد و کارآمدی نیز ندارند، نمی‌توانند چندان از خود و منافعشان دفاع کنند. در ضمن باید توجه داشت در آینده شاهد افزایش عملیات­های داعش(حتی انجام عملیات توسط طالبان اما به اسم داعش) در افغانستان خواهیم بود که اولین نتیجه چنین وضعیتی، قربانی شدن شیعیان و گسترش خشونت فرقه­ای علیه آنها است.

2) پیامدهای امضای توافق صلح بر منافع ج.ا.ایران

ایران همواره تأکید نموده است که وجود ثبات در افغانستان، اتخاذ رویکرد سیاسی به جای رویکرد نظامی، حل مشکل افغانستان توسط خود افغان­ها و بدون دخالت سایر کشورها از جانب تهران مورد حمایت قرار دارد. در جریان پروسه صلح افغانستان، ایران بر مذاكرات بين‌الافغاني میان طالبان با حكومت افغانستان و احزاب داخلي، به جاي مذاكره مستقيم با آمريكا تأکید داشته است. پس از امضای توافق­نامه صلح میان امریکا و طالبان، ج.ا.ایران رسماً اعلام کرد که توافق صلح پایدار در افغانستان تنها از طریق گفتگوی بین­الافغانی با مشارکت گروه های سیاسی آن کشور، از جمله طالبان و با در نظر گرفتن ملاحظات کشورهای همسایه افغانستان بدست خواهد آمد. می­توان پیامدهای امضای توافق­نامه صلح امریکا و طالبان بر منافع ایران را  شامل موارد زیر دانست:

1-2) اولین نکته­ای که باید به آن توجه کرد این است که به مانند محتوی 11 دور مذاکرات امریکا و طالبان، بسیاری از تفاهمات پشت پرده میان دو طرف در خصوص آینده افغانستان مخفی است و اطلاعات دقیقی در ارتباط با آن منتشر نشده است. با توجه به اینکه سیاست­مداران امریکایی تصمیم گرفته­اند سیاست فشار حداکثری علیه ج.ا.ایران را در افغانستان نیز به کار بگیرند، لذا دور از ذهن نخواهد بود که آن­ها برای محدود کردن منافع ایران در افغانستان، با طالبان به توافقاتی رسیده باشند. طالبان نیز نشان داده است که چندان قابل اعتماد برای ج.ا.ایران نبوده است، حداقل زمانی که پای منافع این گروه و کشورهای  منطقه­ای حامی آن در میان باشد، حاضر است با امریکایی­ها معامله کند.

2-2) ایران معتقد است حضور نیروهای خارجی در افغانستان غیر قانونی بوده و از دلایل اصلی جنگ و ناامنی در آن کشور است. لذا خروج این نیروها را لازمه دست­یابی به صلح و امنیت در افغانستان می­داند. بر اساس مفاد توافق­نامه صلح، قرار است که امریکا و متحدانش نیروهای خود را طی چهارده ماه از افغانستان خارج کنند. اگر این خروج در شرایطی صورت بگیرد که خود افغان­ها بتوانند امور کشور را به سمت صلح و ثبات پیش ببرند، این موضوع در راستای منافع تهران نیز خواهد بود. اما چنان­چه طالبان(طبق توافق صورت گرفته باامریکا) از مسئله خروج یا کاهش نیروهای امریکا در جهت افزایش قدرت خود و اِعمال فشار به سایر گروه­های سیاسی(از جمله گروه­های هم­سو با ایران شامل شيعيان و فارسي‌زبانان) استفاده کند، در این صورت با گسترش اختلافات داخلی و ناامنی و بی­ثباتی در افغانستان، منافع ایران نیز تهدید خواهد شد. به همین دلیل است که ج.ا.ایران اقدامات آمریکا از جمله توافق صلح را تلاشی برای مشروعیت بخشیدن به حضور نیروهایش در افغانستان می­داند. همان­گونه که در مقاله اول بیان شد، به نظر نمی­رسد که امریکا درصدد خروج از افغانستان باشد، بلکه شکل و نوع حضور خود را تغییر خواهد داد. این در حالی است که منافع ایران ایجاب می­کند که امریکا در کشورهای همسایه و مجاور آن حضور نداشته باشد. بر این اساس، چنان­چه افغان­ها خودشان می­توانستند با استفاده از گفتگو و اجماع داخلی، و نه حضور و مداخله کشورهای فرامنطقه­ای، مشکلات کشورشان را حل کنند، بهترین گزینه برای تهران بود. امریکا فعلاً قصد دارد با کاهش نیروها سیاست خود را پیش ببرد، اما چنان­چه شرایط ایجاب کرد این حضور می­تواند به جای اول خود بازگردد. خروج ظاهری که در شکل کاهش نیروها است؛ اما در واقع، ادامه حضور امریکا در افغانستان می­باشد، می­تواند امری چالش­زا برای منافع ایران باشد بخصوص که هنوز چگونگی آینده این حضور برای مبارزه با تروریسم علنی نشده است.

3-2) بر اساس توافق امریکا و طالبان قرار است گفتگوهای بین­الافغانی برگزار شود و در آن، در خصوص شکل حکومت آینده و مسائل مربوط به قانون اساسی کشور تصمیم­گیری صورت بگیرد. این در حالی است که ایران همواره سیاست حمایت از دولت مرکزی و از آن مهم‌تر حمایت از مکانیسم‌های دموکراتیک و قانونی از جمله انتخابات و قانون اساسی را اتخاذ کرده است. تهران تمایل دارد یک دولت باثبات در کابل حضور داشته باشد تا بتواند روابط فی­مابین را تنظیم نماید. اما مشخص نیست در شرایطی که طالبان پس از امضای توافق­نامه صلح با امریکا، از موضع قدرت و مشروعیت بیشتری در مذاکرات بین­الافغانی حاضر می­شوند، با توجه به ویژگی تمامیت­خواهی، قوم محوری و قبیلگی خود و یا حتی تحت تأثیر فشار و نفوذ کشورهای منطقه­ای، چه رویکردی در قبال قانون اساسي و دستاوردهاي دولت افغانستان، حقوق سایر اقوام و اقلیت­ها،­ دموكراسي و ارزش‌هايی نظیر آزادي بيان، حقوق بشر، حقوق زنان داشته باشند. هر گونه تغییر در قانون اساسي که منجر به نادیده گرفتن حقوق اقوام و اقلیت­ها و از بین رفتن ساختار و رژیم سیاسی کنونی شود، در راستای ثبات منطقه و افغانستان نخواهد بود و ایران نیز از آن حمایت نخواهد کرد.

3) تأثیر توافق­نامه صلح بر منافع و مطلوبیت بازیگران منطقه­ای

از جمله عوامل تأثیرگذار و تأثیرپذیر از روند صلح افغانستان، بازیگران منطقه­ای هستند که البته در چهار دهه گذشته به دلیل تفاوت منافع، این ظرفیت را نداشتند که در قضیه افغانستان به این توافق و نتیجه برسند که صلح و ثبات در این کشور به نفع‌ آنهاست و بایستی با یکدیگر همکاری کنند. پاکستان، چین، روسیه و هند از مهم­ترین این کشورها هستند که در ذیل، تأثیر انعقاد توافق­نامه صلح بر منافع آن­ها بررسی خواهد شد:

1-3) پاکستان: از آغاز گفتگوهای طالبان با امریکا، پاکستان سعی کرد نقش مهم و کلیدی در این روند در راستای منافع خود بازی کند. پاکستان برای جلب اعتماد آمریکا در جریان مذاکرات صلح، زمینۀ سفر اعضای برجسته طالبان از جمله ملابرادر را جهت گفتگوهای صلح با نمایندگان کاخ سفید در قطر فراهم کرد. زمانی که این گفتگوها به دستور ترامپ برای مدتی لغو شد، این پاکستان بود که زمینه ملاقات مجدد نمایندگان طالبان و امریکا را فراهم آورد. تأکید طالبان بر پیگیری سیاست "کاهش خشونت" به جای آتش­بس در جریان مذاکرات صلح نیز از جانب پاکستان حمایت می­گردید. قاعدتاً درج کلمه "امارت اسلامی" در توافق­نامه میان امریکا و طالبان، به مذاق پاکستان نیز خوش آمده است. اقدامات اسلام­آباد در روند مذاکرات صلح به این علت صورت گرفت که پاکستان کماکان بتواند از اهرمی به نام طالبان در افغانستان استفاده کند. به دیگر سخن، طالبان کماکان برای مقامات پاکستان برگ برنده در افغانستان محسوب می­شوند، لذا حمایت از این گروه و افزایش نقش و جایگاه آن چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه نظامی همواره مدنظر اسلام­آباد می­باشد. به همین دلیل، پاکستان چه قبل از شروع مذاکرات و چه در زمان برگزاری مذاکرات صلح، هرگز تسلیم فشارهای خارجی در رابطه با اتخاذ موضع سخت­گیرانه­تر در قبال طالبان ­نشد، بلکه با پیش گرفتن سیاست صبر، امریکا را وادار به پذیرش این واقعیت کرد که طالبان قابل حذف شدن از صحنه قدرت در افغانستان نیست و توانست روند صلح را به گونه­ای پیش ببرد که اکنون اسلام­آباد را به عنوان یکی از بازیگران مؤثر در جریان مذاکرات صلح و حامی حضور طالبان در عرصه قدرت افغانستان معرفی کرده و از حمایت­های امریکا نیز بهره­مند شده­ است. با امضای توافق صلح امریکا و طالبان و تقویت موضع این گروه در داخل افغانستان، پاکستان امیدوار است که دولت جدید نه تنها ضد پاکستان نبوده، بلکه مخالف نفوذ هند در افغانستان خواهد بود. بنابراین پاکستان از توافق­نامه مذکور و آثار آن منتفع خواهد شد.

2-3) هند: هندي‌ها همواره افغانستان را بخشي از جنوب آسيا قلمداد مي‌کنند؛ به همين دليل به اين کشور در چارچوب سرحدات استراتژيک خود مي‌نگرند. براي هند که از نفوذ پاکستان در افغانستان به خصوص از طریق طالبان آگاه است، گسترش روابط با افغانستان مي‌تواند به عنوان گامي استراتژيک قلمداد شود. با آغاز مذاکرات صلح بین طالبان و آمریکا در سال 2018 و نادیده گرفته شدن لزوم شرکت دولت کابل در این روند، موجبات نارضایتی دهلی­نو فراهم آمد. از نظر هندی­ها، این تغییر سیاست موجب مشروعیت­بخشی به طالبان و سلب مشروعیت از دولت کابل شده، زمینه تقویت پاکستان را فراهم کرده و حدود دو دهه سرمایه­گذاری مستمر در افغانستان را به مخاطره می­اندازد. علی­رغم امضای توافق­نامه صلح میان امریکا و طالبان و تعهد طالبان در این خصوص که به هیچ گروهی اجازه نخواهند داد علیه منافع امریکا و متحدانش اقدام تروریستی انجام دهد، اما هند معتقد است با توجه به عمق روابط طالبان با گروه­های تروریستی ضدهندی مانند جیش محمد و لشکر طیبه، بعید است طالبان به وعده خود عمل کند. هم­چنین، هند تمایلی ندارد که پس از امضای توافق­نامه صلح، طالبان قدرت را قبضه کرده و اقدام به تغییر قانون اساسی و به محاق بردن نظام سیاسی موجود به رهبری دولت کنونی کابل(که همواه از حمایت دهلی­نو برخوردار بوده است) نماید. دهلی­نو ترجیح می­دهد که طالبان در قالب یک حزب سیاسی عادی به نظام فعلی افغانستان ملحق شود و توسط سایر گروه­های افغانی (از جمله تاجیک­ها و اعضای جبهه شمال به عنوان دوستان هند) مهار شود. قدرت­یابی رسمی طالبان باعث به حاشیه رانده شدن متحدان هند در افغانستان و تهدید منافع دهلی توسط گروه­های تحت نفوذ پاکستان(الحاق بخشی از اعضای طالبان به جنگجویان داعش و بکارگرفتن آنها علیه منافع هند در منطقه) خواهد شد. در ضمن، بعید است اسلام­آباد در دولت بعدی افغانستان که احتمالاً طالبان دست برتر را در آن خواهند داشت اجازه دهد که روابط نزدیک با هند برقرار کند. طبق این دلایل می­توان گفت دهلی­نو از آثار توافق­نامه صلح امریکا و طالبان رضایت نخواهد داشت.

3-3) روسیه: روسیه به عنوان یک قدرت تأثیرگذار در تحولات افغانستان، زمانی که مشاهده کرد امریکا روند گفتگو با طالبان را در پیش گرفته است، روابطش را با این گروه با هدف همکاری طالبان با مسکو جهت امن ساختن و دور کردن تروریست­ها(داعش) از مناطق شمالی افغانستان که هم مرز با جمهوری­های آسیای میانه است، برقرار نمود. در حقیقت روس‌ها می‌خواهند به آمریکا نشان دهند که هنوز در منطقه نقش دارند و نباید دیدگاه این کشور نادیده گرفته شود. نقش­آفرینی روسیه در پروسه صلح از طریق برگزاری گفتگوهای صلح بین­الافغانی (بهمن 1397 و خرداد 1398) بار دیگر مورد توجه قرار گرفت. برگزاری این کنفرانس­های صلح در روسیه نشان می­دهد که مسکو نمی­خواهند واشنگتن در فرآیند صلح همه­کاره باشد. بهترین سناریو برای روس­ها، روی کارآمدن دولتی در افغانستان است که بتواند بر سراسر قلمرو آن کشور اعمال حاکمیت نماید و از رشد گروه­­های تروریستی ممانعت به عمل آورد. روسیه نمی‌خواهد اجازه دهد آمریکا فرصت پیدا کند به آسیای مرکزی نزدیک شود و به بحران اوکراین دامن بزند یا ناامنی را در منطقه آسیای مرکزی به خصوص با استفاده از ابزار داعش ایجاد کند، بنابراین به حضور طالبان در قدرت و استفاده احتمالی از آن جهت اعمال فشار به امریکا در مواقع مورد نیاز نظر مساعدی دارد. پس از امضای توافقنامه صلح بین ایالات متحده و طالبان، مسکو رسماً اعلام کرد که از خروج نیروهای نظامی خارجی از افغانستان استقبال می‌کند. به نظر می­رسد با توجه به نوع روابط روسیه و طالبان و نیز فضای حاکم بر امضای توافق­نامه صلح، مقامات مسکو مخالفت چندانی با نقش­آفرینی عمده طالبان در عرصه قدرت سیاسی افغانستان و تأمین اهداف و خواسته­های این گروه نداشته و حتی در این راستا، راضی باشند که گزاره حفظ قانون اساسی افغانستان را جهت تأمین صلح مدنظرشان فدای ایجاد زمینه­های تحقق صلح نمایند.

4-3) چین: طی چند سال گذشته، چین نقش مؤثری در پیشبرد روند مذاکرات صلح در افغانستان بازی کرده است. چین در سال­های 1394 و 1396 در نشست­های گروه هماهنگی چهارجانبه صلح با حضور افغانستان، پاکستان، امریکا شرکت کرد. پکن در ادامه، طی سال­های 1396 و 1397 با هدف حضور طالبان در روند گفتگوهای صلح، اقدام به برگزاری نشست سه جانبه افغانستان، چین و پاکستان نمود. میزبانی از ملابرادر و سایر اعضای طالبان در چین و هم­چنین تلاش برای برگزاری نشست بین­الافغانی در پکن(که به دلیل مخالفت طالبان با لیست افراد مدنظر اشرف غنی جهت حضور در این نشست لغو گردید) از دیگر اقدامات چین جهت به ثمر رسیدن روند صلح در افغانستان می­باشد. با توجه به الویت حوزه اقتصاد بر سایر حوزه­ها نزد رهبران چین، این کشور تمایلی به درگیرشدن در مسائل امنیتی و نظامی افغانستان نداشته و ندارد و همین که منافع اقتصادی و امنیتی­اش در این کشور از طریق همکاری با دولت کابل، روابط با طالبان و استفاده از اهرم نفوذ پاکستان بر این گروه تأمین شود، راضی به نظر می­رسد. پس از امضای توافق­نامه صلح امریکا و طالبان، چین اظهار داشت که متعهد به حمایت از توافق صلح مذکور است و خواستار خروج منظم و مسؤولانه نیروهای خارجی برای اجتناب از خلأ قدرت در افغانستان می­باشد. به نظر می­رسد چین نیز به مانند روسیه مخالفتی با نقش­آفرینی عمده طالبان در قدرت با توجه به روابطش با این گروه طی سال­های اخیر نخواهد داشت. در عوض، اقدام به اخذ تضمین از طالبان جهت تأمین منافع اقتصادی وامنیتی خود در افغانستان خواهد نمود.

 

+ نوشته شده در سه شنبه بیست و هفتم اسفند ۱۳۹۸ ساعت 16 توسط زهرا محمودی  | 
ارزیابی استراتژی ترامپ در افغانستان...
ما را در سایت ارزیابی استراتژی ترامپ در افغانستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahramahmoodi85 بازدید : 190 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 14:52